حلما گلی حلما گلی ، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

همه ی دنیــــــــای نفیــــــــس *** حلماگلی***

خرگوش کوچولو و جشن دندونی + دانلود فایل تزیینات تم دندونی

سلام فندوق ایشاله همیشه تنت سالم باشه و لبت خندون عزیزم بالاخره با یه تاخیر چند ماهه جشن دندونی رو برگذار کردیم با ترکیب تم دندان و خرگوش خییییییییییلی عالی شد خداروشکر عکسا رو در ادامه مطلب میتونید ببینید. فایل های قابل پرینت گرفتن با کیفیت خوب از جشن دندونی دخترم حلما رو به این پست اضافه کردم. روی هر عکس که کلیک کنید فایل قابل پرینت گرفتن تم جشن دندونی براتون باز میشه. خب اینم از تزیینات تم جشن مون دندون بود و خرگوش واسه همین بعضی وسایل رو هم با ایده هویج تزیین کردم و چون لباس دخترم صورتی بود سعی کردم همه چیز تم رنگ صورتی باشه: رد پا به طرف جشن دندونی ...
23 ارديبهشت 1394
117747 17 43 ادامه مطلب

پدر جونه... پدر عمره... پدر عشقه که میمونه... 1394

سلام به گل یاس مامان میلاد حضرت علی مبارک! واسه روز پدر چند تا عکس با فوتوشاپ درست کردم که بابایی خیلی ذوق شون کرد... در ادامه مطلب همه شو گذاشتم .... روز جمعه هم رفتیم سد درودزن و شنبه هم که تعطیل بود ناهار خونه باباجون دعوت بودیم... عکساش رو بعدا برات میذارم. دستانت بوی زحمت , چشمانت رنگ خستگی , اما صدایت زنگ زندگی است پدرم, دستانت, چشمانت و صدایت را عاشقانه دوست دارم! احتیاجی به تسبیح نیست... دستانت را که به من بدهی با انگشتانت ذکر دوست داشتن می گویم... چقدر من خوشبختم که تو همیشه کنارمی... بابا روزت مبارک ...
12 ارديبهشت 1394

آتلیه 8 ماهگی - بنیز(مادروکودک)

سلام گلبرگ نازم... بالاخره با هر دردسری بود بابا رو راضی کردم که ببرمت آتلیه هشت ماهگی! خیلی تحقیق کردم که کدوم آتلیه ببرمت که در نهایت تصمیم گرفتم بریم آتلیه تخصصی کودک بنیز یا مادروکودک تو خیابون نیایش. دکوراش فوق العاده بودن فقط یکم اخلاقش تند بود و هی زودباش زودباش میگفت ولی خب در نهایت از نتیجه کار راضی بودم! بقیه عکسا در ادامه مطلب... اونروز با مامان محبوبه و عمه اطهر و بابایی رفتیم آتلیه... واسه هر عکسی یکی کمک میداد که شما بخندی! آخه چون محیط جدید و رنگارنگ بود مثه همیشه همکاری نمیکردی باهامون! فقط یه چیز بدی که داشت فایل عکس ها رو بهم ندادن و از روی عکسا عکس گرفتم که زیاد خوب نشدن! ...
5 ارديبهشت 1394

عروس کوچولوی هشت ماهه ی من

روز 20 فروردین که مصادف بود با 8 ماهگی عسل خانوم عروسی دعوت داشتیم هتل هما. این سومین عروسی بود که با حضور شما شرکت میکردیم... عزیزجان گفتن احتمالا لباس عروسی که روی سیسمونیت گرفتن اندازت شده. اولش باورم نشد ولی آوردم و تنت کردم و دیدم بله دقیقا اندازه بود. خیییییییییییییییلی ناز شده بودی یه تاج کوچولو هم قبلا برات گرفته بودم و اونم زدم تو سرت ماه شده بودی گلم. ماه ولی چون شب یه کم هوا سرد بود زیرش یه بادی سفید تنت کردم با این وجود لباست خیلی خوشمل بود. اونجا همه نیگات میکردن و بچه ها دورت جمع شده بودن. یه تیکه ی کوچولو هم فیلم گرفتم ازت که برات آپلود میکنم. اونشب خیلی خوش گذشت. اینم از عکسا: بقیه عکسا در ادامه مطلب ه...
20 فروردين 1394

7 ماهگی حلماگلی

هنوز باورم نمیشه که با این سرعت هفت ماه و نیم از با هم بودنمون گذشت... دختر نازم! باید اعتراف کنم که در این مدت هرگاه که تو لبخند زدی من خوشبهت ترین زن جهان بودم   امروز گفتم تا تعطیلات عیدم تموم نشده با هم بریم  و چندتا عکس ازت بگیرم اینم نتایج فعالیت امروز من عاشق شخصیت خانوم و با وقارتم حلماااااااااااااااااا یه کم هم رفتیم تو حیاط تو که خیلی ذوق زده شده بودی ...
11 فروردين 1394

رویش اولین مروارید

سلام به نفس مامان الان که شیش ماه از ورود پر از خیر و برکتت گذشته و زندگی ما رو پر از شور و نشاط و گرمی کردی.... باید بگم که روزها خیلی خوشمزه و دوستداشتنی  ولی امان از شبها  نمیخوابی وقتی میخوابی نیم ساعتی یه بار بلند میشی و حسابی کلافم کردی... مخصوصا برای منی که باید صبح زود برم سرکار ولی در طول روز خیلی خوبی صداهای زیادی از خودت در میاری... خودت بتنهایی میشینی... خیلی خوب و بی دردسر غذا میخوری... و خبر شیرین این روزها اینه که بالاخره دندون درآوردی...  هوراااااااااااااااااااااااااا  اولین دندون شما دندون سمت راست هست ولی نمیذاری ازش عکس بگیرم به هرحال مبارکت باشه گلم. و بالا...
5 اسفند 1393