روز جمعه از دوتا از پسر خاله های بابایی که خانوماشون باردار بودن دعوت کردم خونمون به اتفاق مامان محبوبه و باباجون و عزیزجان و پدرجون . عمه اطهر و عمو محمدم دعوت بودن که نیومدن. از اون روز عصر شما هرچی آهنگ میشنیدی هی خودتو تکون میدادی و همه از این قر ریختن شما خندشون میگرفت اخه خیلی با مزه این کار رو انجام میدادی! شما اینجا نه ماه و نیم داری جیگرِ دس دسی قبل از رسیدن مهمونا حلما خانوم مشغول بازی با موبایل بابایی واسه شام ماهی شکم پر درست کردم ولی چون خودم سوخاری فقط دوست میداشتم سوخاری هم درست کردم و از اونجایی که نمیدونستم مهمونام ماهی دوست دارن یا نه مرصع پلو هم درست کردم. ...