جنسیت فرشته کوچولو ی من
با یه سبدعشق و امید سلام می کنم به عزیزم
اولین جمله ای که دلم می خواد برات بنویسم اینه که عاشقتم مهربونم... می بوسمت.. حتی اگه این بوسیدن تو ذهنم باشه.. اگه خیالی باشه.. عاشقتم..
عزیز مامان.. الهی من قربونت برم.. که امروز با دیدنت کلی انرژی گرفتم...
امروز رفتیم مطب خانوم دکتر. خیلی منتظر شدیم تا نوبتمون بشه... یک و نیم وقت داشتم ولی سه نوبتم شد! گرسنه شده بودم و روی صندلی مطب حسابی خسته و کلافه شدم. بابایی هم با موبایل من بازی میکرد.. من اصلا دل تو دلم نبود...لحظه شماری میکردم تا روی ماهت رو ببینم...
قبل از رفتن همش باهات حرف زدم و صلوات فرستادم... گفتم... هر چی باشی قدمت سر چشم منو بابایی...
بالاخره رفتم تو اتاق. خانوم دکتر خیلی مهربون بود... کلی هم بخاطر باباییم تحویل گرفت... گفت خدا رو شکر شما سالم سالمی... یه پرنسس کوچولوی ناز!
ممنونم از خدای مهربون که منو لایق میزبانی از تو فرشته آسمونی دونسته...
تاریخ زایمان رو هم داد... طبیعی چهار شهریور... سزارین هفته آخر مرداد...
وای مامان جون قند تو دلم آب شد از ذوقم چشمام پر از اشک شده بود اگه خانم دکتر نبود هزار بار مانیتور رو می بوسیدم به حدی با شوق به صفحه نگاه می کردم که اصلاً دلم نمی خواست سونوت تموم بشه...
الهی من قربونت بشم از خوشحالی پیش بابایی که اومدم گریه کردم... تا رفتیم خونه هنوز ناهار نخورده فیلمتو به عزیز جان و بابایی نشون دادم.... و تا شب دو بار دیگه نگاه کردم... کاش میتونستم درست و واضح صورت ماهتو ببینم...
دیشب بعد کانون سیدانجوی رفتیم پیتزا خوردیم تا باهم اومدنتو جشن بگیریم. اومدن پرنسس کوچولومون رو... اومدن شادی و برکت زندگیمون رو... یه جشن سه نفره کوچیک با دخملمون...
ممنونم خدای مهربون.
راستی عزیز دلم این هفته 20 که تموم شد تا 40 هفته خیلی مونده تا بیای... اما همین که می دونم نصف اش تموم شد خیلی خوبه.
وای دیگه داری بزرگ می شی مامانی چه ناز و خوشمل خوردنی شدی عزیزم
یه دنیا بوس برای بهترین هدیه خدا برای فرشته نازم
تا وقتی نفس می کشم عاشقانه دوستت دارم فرشته مهربونم.. دخمر قشنگم... مونسم...