حلما گلی حلما گلی ، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

همه ی دنیــــــــای نفیــــــــس *** حلماگلی***

الهی مامان قربون فرشتش بشه...

گلک مامان فردا یک ماهه میشی خیلییی زود این روزای شیرین گذشت نفسم زندگیم با تو تازه زندگی شده!  عاشقتم دختر ناز مامان اینم چنتا عکس ازین یک ماه شیرین تر از عسل: گلکم روزای اولی که به دنیا اومده بودی خیلی آروم و بی سر و صدا بودی ولی از همون اول کاملا هوشیار بودی. شبا باید به زور برای شیر خوردن بیدارت میکردیم! (البته بهتر! چون مامان نفیسه هم خیلی خوابش میومد و میخوابیدیم باهم تا صبح!!) و کم کم شناختت از محیط بیشتر و بیشتر شد... چشمات قویتر شدن... بویاییت حساستر... کم کم نگاهاتو میدیدم که میچرخن اگرچه خیلی محدود و ضعیف... ولی مشخص بود که برای دیدن اطرافت چقدر کنجکاوی! خلاصه اینکه شروع کردی به شناخت افراد و صداها...
19 شهريور 1393

تزیین جهیزیه خاله فاطمه

میلاد امام رضا ع جشن ازدواج خاله فاطمه بود و با هم چندین روز میرفتیم خونشون برای تزیین وسایل.   ایشاله مبارکشون باشه و خوشبخت بشن.   فعلا این تعداد عکس تو گوشیم بود . انشاله بقیه عکسا رو بزودی اضافه میکنم. ...
12 شهريور 1393
29198 5 12 ادامه مطلب

6 روز خاطرانگیز با تو! روزهای سخت اما شیرین تر از عسل

سلام عشق مامان  که الان مثل یه فرشته نازنازی کنارم خوابیدی و داری خواب بهشتو میبینی یک هفته پیش همچین شبی من با یه دنیا خوشحالی و اضطراب و غم و بی قراری در حال آماده شدن برای رفتن به بیمارستان بودم. آخه قرار بود تو عزیز دلمو به دنیا بیارم همه غمم ازین بود که باید با بارداری و شکم قلمبم و لگدا و تکونای تو خداحافظی میکردم هنوزم با اینکه 6 روز از زایمانم گذشته روزی هزار بار اون روزای رویایی رو به یاد میارم و بغض عجیبی سینمو پر میکنه هروقت اینجوری میشم تو دلم با خدا حرف میزنم. اول ازش تشکر میکنم که منو شامل لطف و عظمتش کرد و ازش خواهش میکنم این نعمت شیرینو بازم بهم عنایت کنه و بعدم واسه همه اونایی که میخوان مادر باشن از ته دلم دع...
27 مرداد 1393

حلما یاس بهشتی من!

دختر نازدار من!   تو ماه محرم مهمون دلم شدی و بعد از ماه رمضون می خوای مهمون خونمون بشی. چه پاقدم با برکتی. بیا که خوش اومدی عزیزدلم...   سلام به دوستان مهربانم کمتر از 48 ساعت تا بغل گرفتن دخترم وقت باقیست برایم دعا کنید . . . شک ندارم ... میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که  می توان با آن به رنج های زندگی هم دل بست ... الان حتما تو با آرامش تو دلم خوابیدی ولی چشمای من پر از اشکه... هم از عشق تو هم از سوز دلشکستگی و کمی ترس و دلهره... اما قلبم برای تو لبریزه از آرزوهای قشنگ... کاش هیچوقت یادم نره که تورو به این دنیا میارم تا بشی همه چیز و همه کسم، چون ی...
18 مرداد 1393