حلما گلی حلما گلی ، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

همه ی دنیــــــــای نفیــــــــس *** حلماگلی***

الهی مامان قربون فرشتش بشه...

1393/6/19 10:21
نویسنده : مامان نفیسه
2,086 بازدید
اشتراک گذاری

گلک مامان فردا یک ماهه میشی قلب خیلییی زود این روزای شیرین گذشت نفسم قلب زندگیم با تو تازه زندگی شده! محبت عاشقتم دختر ناز مامان ماچ اینم چنتا عکس ازین یک ماه شیرین تر از عسل:

گلکم قلب روزای اولی که به دنیا اومده بودی خیلی آروم و بی سر و صدا بودی ولی از همون اول کاملا هوشیار بودی. شبا باید به زور برای شیر خوردن بیدارت میکردیم! (البته بهتر! چون مامان نفیسه هم خیلی خوابش میومد و میخوابیدیم باهم تا صبح!!) و کم کم شناختت از محیط بیشتر و بیشتر شد... چشمات قویتر شدن... بویاییت حساستر... کم کم نگاهاتو میدیدم که میچرخن اگرچه خیلی محدود و ضعیف... ولی مشخص بود که برای دیدن اطرافت چقدر کنجکاوی!

خلاصه اینکه شروع کردی به شناخت افراد و صداها... من و بابایی رو کامل میشناسی. عزیز جان رو هم میشناسی... جالبتر از همه نگاهاته که دائما دنبال من میچرخه!نیشخند

اخلاقات فعلا خیلیییییییییییی شبیه خودمه!

خنده های خوشگلی تحویلمون میدی قلب مخصوصا واسه بابات خیلی ناز میخندی قلب ولی عوضش اون نگاهی که وقتی داری شیر میخوری تو چشای من میکنی تا حالا هیییییییشکی ندیده قلب اون صدایی که واسه من درمیاری واسه هیشکییی در نمیاری قلب

وای،وقتی داری شیر میخوری دستتو میارم روی لبم بوسه بارونش میکنم قلب توام صداهای خاصی در میاری و دستتو روی لبم باز و بسته میکنی و من میمیرم برات...قلب

این روزا عاشق اینی که توی بغل بگیریمت یجوری که روت به بیرون باشه و توی خونه بچرخونیمت... توام حسابیی همه چیزو برانداز میکنی و دقت فراووون میکنی! البته تو بغل بابایی آرومتری... تو بغل من همش میچرخی و میمی میخوای! خندونک

از همون روزای اول واست قرآن میذاشتم(همونایی که توی بارداریم دائما برات میذاشتم) و توام کاملا گوش میکردی و حتی اگه گریه میکردی.. آروم میشدی با شنیدنش! انگار کاملا میشناختیشون. الانم میذاریمت توی گهوارت و هربار یکی از صداهایی که پخش میکنه واست میذاریم. اکثر مواقع با صدای آب  آروم میگیری و میخوابی قلب

از پتو و کلاه و جوراب متنفری! هر کاری میکنی تا ازشون راحت شی!

روزای اول تعویض پوشکو دوست نداشتی اما الان عاشقشی! تا بازت میکنم شروع میکنی به صداهای عجیب درآوردن و دست و پاتو تکون میدی قلب حموم که هیچی! عاشقشیییقلبهمه میگن بایدم دختر همچین مامانی آب دوست باشه! واقعانم همینطوره!

عزیز جون حسابییی باهات کلمه آغون و جیگرو کار کردن و میکنن! از اولش هی زبونت رو در میاوردی و میخواستی حرف بزنی ولی انگار که نمیتونستی... خودتم خیلی تلاش کردی برای حرف زدن و الان قشنگ غ رو میگی حتی گاهی آغون تند میگی. حتی وقتی چشمام رو بازتر میکنم و ابروهامو میدم بالا و میگم آغغغغا بگو.. دقیقا مثه من چشماتو گشاد میکنی و ابرو هاتو میدی بالا و تلاشت رو میکنی!!!

از هرجاییم که صدات بزنیم به سمت صدا بر میگردی... این قدرتتو مدیون تمرینات شنوایی هستم که تو دوران جنینی باهات کردمماچ

دوست دارم عروسک دوست داشتنی مامانقلبقلبقلبقلبقلبقلبقلب

 

به این پست عکس و فیلم اضافه خواهد شد..........................................

پسندها (4)

نظرات (4)

مامانیش
28 مهر 93 22:05
خدا حفظش کنه دخملتو. فقط عزیزم تمرینات شنوایی دوره بارداری رو که گفتی چی بودن؟؟ کتاب خاصی میخوندی؟
مامان نفیسه
پاسخ
عزیزم یه پست در این رابطه گذاشتم تو وبلاگ دخترم حتما بخونیدش
ثمين بانوثمين بانو
27 خرداد 97 9:30
محبت
ثمين بانوثمين بانو
27 خرداد 97 9:49
گل
ثمين بانوثمين بانو
27 خرداد 97 9:49
بوس