آتلیه 12 ماهگی - شانون
گلبرگ نازم! واسه عروسی عمو میخواستیم سه تایی بریم آتلیه
... من خیلی خوشحال بودم چون از بارداری دیگه با بابایی آتلیه نرفته بودم و خییییییییلی هم دردسر کشیدم واسه وقت گرفتن بخاطر یک سری ناهماهنگی ها
... دست آخر چون عروسی تو باغ های طرف صنایع بود و ما قرار بود زود در مراسم حاضر باشه جهت خوشامدگویی به مهمانان... دنبال آتلیه تو معالی آباد بودم... در نهایت با اینکه آرایشگاه من 4/5 آماده کرد ولی ساعت 6 رسیدیم آتلیه و یه نفر رو جای ما فرستاده بود داخل
و نوبت ما میشد 7 تا 8 ! بابایی که گفت دیر میشه و رفت
به ما هم گفت بریم همراش ولی من دوست داشتم حتما عکس بگیریم و موندیم و واااااااااااااااااقعا خاله فاطمه خعلی لطف کرد اون روز که از صبح با من تو آرایشگاه بود و همرامون موند تا عکس هامون رو هم بگیریم و بعدش با همسرشون رفتیم عروسی...
اینم از عکس های شما... البته عکس های شما رو آتلیه فقط روتوش کرده بود و با همون پشت زمینه سفید تحویل داد ولی من خودم برات با فوتوشاپ کار کردم
و عکس هات رو خوشجل کردم!
به خودم امیدوار شدم با کارهای فوتوشاپی این دفعم !
اگه روتوش صورت هم یاد بگیرم دیگه میتونم یه آتلیه بزنم! تو عکس بالایی شما تو بغل من نشسته بودی!