6 روز خاطرانگیز با تو! روزهای سخت اما شیرین تر از عسل
سلام عشق مامان که الان مثل یه فرشته نازنازی کنارم خوابیدی و داری خواب بهشتو میبینی یک هفته پیش همچین شبی من با یه دنیا خوشحالی و اضطراب و غم و بی قراری در حال آماده شدن برای رفتن به بیمارستان بودم. آخه قرار بود تو عزیز دلمو به دنیا بیارم همه غمم ازین بود که باید با بارداری و شکم قلمبم و لگدا و تکونای تو خداحافظی میکردم هنوزم با اینکه 6 روز از زایمانم گذشته روزی هزار بار اون روزای رویایی رو به یاد میارم و بغض عجیبی سینمو پر میکنه هروقت اینجوری میشم تو دلم با خدا حرف میزنم. اول ازش تشکر میکنم که منو شامل لطف و عظمتش کرد و ازش خواهش میکنم این نعمت شیرینو بازم بهم عنایت کنه و بعدم واسه همه اونایی که میخوان مادر باشن از ته دلم دع...