حلما گلی حلما گلی ، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره

همه ی دنیــــــــای نفیــــــــس *** حلماگلی***

از ماهگرد سوم تا چهار ماهگی

گلکم امروز یعنی 93.8.20 ماه سوم زندگیتم به پایان رسید پایان سه ماه شیرین خیلی پیشرفتای قشنگی داشتی... خوشگلم فقط ما موندیم این جیغای بنفشو از کجا یاد گرفتی! هروقت اراده کنی یه اتفاقی بیافته چنتا ازین جیغا میزنی و مام تسلیم خواستت میشیم!عشق مامان،من گفتم پای حقت بایست و بگیرش اما نگفتم ماشالا قلدری کن که! دوست دارم گلک نازدونه مامان از خدا اول برای همه بچه های دنیا و بعدم برای تو نور چشمم آرزوی سلامتی و سعادت و خوشبختی دارم امروز داشتم فکر میکردم که چه زود گذشت... روزایی که دلم میخواست توی شکمم باشی... روزایی که منتظر جواب تست بتا بودم... روزی که رفتیم سونوگرافی تعیین جنسیت... روزایی که میرفتیم واسه نازگلم خرید...
18 آذر 1393

برای دخترکم

دختر گلم این متن رو امشب جایی خوندم و به دلم نشست تقدیمش می کنم به تو که عزیز ترینمی   دخترکم برای کسی که برایت نمیجنگد نجنگ.... چرا اشکهایت را هر روز پاک کنی.... کسی که باعث گریه ات میشود پاک کن... دخترکم به سوی کسی که ناز میکند دست نیاز دراز نکن... بیاموز این تو هستی که باید ناز کنی.... دخترکم تو زیباترینی... . همیشه با این باور زندگی کن... خودت را فراموش نکن... . شاید گریه یا خنده ات برای بعضی ها بی ارزش باشد.... اما به یاد داشته باش.... کسانی هستند که وقتی میخندی جان تازه میگیرن د.... دخترک من هیچگاه برای شروع دوباره دیر نیست.... اشتباه که کردی برخیز.... اشکالی ندارد.... بگذار دیگران هر چه دوست دارند بگوین...
10 آذر 1393

پرنسس حلما به آتلیه میرود!! / 2 ماهگی - اتاق آبی

دختر ناز مامان در دوماهگیت یعنی دقیقا 65 روزگیت و تاریخ پنجشنبه 93.7.24 من و بابا و خاله فاطمه بردیمت استودیو اتاق آبی تا چنتا عکس خوجمل ازت بگیریم یه عکس توی بارداری با لباس تو گرفته بودیم،فردا قراره همون عکسو با خود خودت بگیریم الهی شکر که به اینجا رسیدیم و تورو توی بغلم دارم خانوم عکاس گفته بود قبل از رفتن به آتلیه یه حمام دبش ببریمت تا موقع عکس گرفتن شما لالا کنی... اما دقیقا وقتی که خانوم دوربینو به دست گرفت دخترک صورتی مام چشماشو باز کرد و با یه لبخند ژوکوند چشم دوخت به دوربین مبارک عکاس باشی!!! الهی مامان قربونت بره ... دیگه خلاصه با هزار زور و زحمت و تلاش من و خاله فاطمه و بابایی بنده خدا جنابعالی یه لالای کوچمولو کر...
25 مهر 1393

از ماهگرد اول حلما گلی تا دو ماهگی

سلام عروسکم یک ماه اول زندگی تو تو این دنیای بزرگ تموم شد به سلامتی و خوشی... گرچه من و بابایی خیلی نابلد بودیم و نا وارد! ولی کم کم با علایق و قلق های شما آشنا شدیم! دومین ماه تولد شما خیلی شیرین بود و خوشمزگی شما دوصدچندان! کم کمک آغا گقتنت شروع شد و هر چی واضح تر ادا میکردی ذوق زدگی ما بیشتر میشد! تولد بابایی تو این ماه بود و خیلی بهمون خوش گذشت! من یه کیک فوق العاده قشنگ درستیدم! که دهن همه وا مونده بود! خودمم حسابی ذوق زده شدم از زیبایی این کیک و اینکه تونستم به این تمیزی درش بیارم!   این کیک با تکنیک شابلون هستش. آموزشش رو برات بزودی در ادامه مطلب میذارم. از طرف شما یه عطر خیییییییییییلی خوشبو که ب...
20 مهر 1393