پرنسس حلما به آتلیه میرود!! / 2 ماهگی - اتاق آبی
دختر ناز مامان در دوماهگیت یعنی دقیقا 65 روزگیت و تاریخ پنجشنبه 93.7.24 من و بابا و خاله فاطمه بردیمت استودیو اتاق آبی تا چنتا عکس خوجمل ازت بگیریم یه عکس توی بارداری با لباس تو گرفته بودیم،فردا قراره همون عکسو با خود خودت بگیریمالهی شکر که به اینجا رسیدیم و تورو توی بغلم دارم
خانوم عکاس گفته بود قبل از رفتن به آتلیه یه حمام دبش ببریمت تا موقع عکس گرفتن شما لالا کنی... اما دقیقا وقتی که خانوم دوربینو به دست گرفت دخترک صورتی مام چشماشو باز کرد و با یه لبخند ژوکوند چشم دوخت به دوربین مبارک عکاس باشی!!! الهی مامان قربونت بره ... دیگه خلاصه با هزار زور و زحمت و تلاش من و خاله فاطمه و بابایی بنده خدا جنابعالی یه لالای کوچمولو کردی و عکاس عکساشو گرفت!تو نصف بیشتر عکسام که بیداری!
خلاصههههههههههههههه بعد از 4-3 ساعت از آتلیه برگشتیم و خاله فاطمه رو رسوندیم... و به محض رسیدن به خونه بیهوش شدیم!
اینم از داستان دیروز ما!عکسا رو در ادامه مطلب ببینید
دوست دارم خوشگل مامان
مامان جون کلی هم دلم سوخت.. ای کاش عکسای قشنگتری ازت میگرفتیم.. البته بنده خدا خیلی هم وقت گذاشت ولی چیزی که من میخواستم نشد خیلی خسته شدم و بابایی هم به عجله مینداختمون... همش میترسیدیم خسته بشی... اذیت بشی... خودمم روی دو تا از عکسات کار کردم همین دوتا عکس اولی نوشته ها رو گذاشتم روی عکس!! البته عکس اولی تغییرات دیگه ای هم داشت! چون دستای منم تو عکس بود که حذف شون کردم .
ولی بقیه همش کار آتلیه هست که واقعا خیلی جای کار کردن داشت که متاسفانه زحمتش رو نکشیده