حلما گلی حلما گلی ، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 16 روز سن داره

همه ی دنیــــــــای نفیــــــــس *** حلماگلی***

هفته 23 و روز مادر

میلاد حضرت فاطمه زهرا مبارک! بهشت در دست مادر بود.. آنرا زمین گذاشت تا فرزندش را در آغوش بگیرد.. اکنون میگویند بهشت زیر پای مادران است. روز مادر مبارک یادش بخیر پارسال همچین موقعی یعنی شب ولادت حضرت زهرا (س) تو بهترین جای ممکن- یعنی نجف بودیم... آآآآآآآآآآآآآآآآخ که چ لذتی..... تو صحن حرم حضرت علی ع یه کیک 10 طبقه گذاشته بودن... ایشاله عکسشو برات میذارم! ولی فقط اینو بگم که عشق دنیا بود اونجا... کلی شیرینی و شکلات خوردیم و تازه تو این جمعیت که اصلا فکرشم نمیکردم کیک گیرم بیاد- جزو اولین نفرات به من کیک دادن! خلاصه خیلی جات خالی بود!! :) از چند روز قبل از روز مادر دلم يه جورايي ميشد .( همش قنچ ميرفت ) اولين سال مادر ...
1 ارديبهشت 1393

فقط برای تو عزیزترینم

تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی ، خدا به من خندید و استخاره زدم ، گفت کوثرم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی خدا کند که پر از عشق مادرت باشی خدا کند که پر از مهر مادرم باشی همیشه کاش که یک سمت ، مادرت باشد تو هم بخندی و در سمت دیگرم باشی تو آمدی که اگر روزگارمان بد بود تو دست کوچک باران باورم باشی بیا که روی لبت باغ یاس می رقصد بیا گلم که خدا خواست دخترم باشی   تو آمدی و خدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز آخرم باشی ...
30 فروردين 1393

هفته ی 22 بارداری و درددلهای مادرانه

توی این دو سه روزی که بستری بودم و شبا خوابم نمیبرد- همش باهات حرف زدم... گفتم : قراره اسمتو بذاریم حِلما... یعنی دختر صبور... پس صبوری کن دخترم... تا آخر 9ماه بمون... عجله نکن جوجوی من... تو دنیا خیلیم خبری نیست!! کوچولوی من! دنیای بدون نگرانی یه رویاست! تو، دنیاتو یه جای دیگه بساز عزیزم... رنج یکی از چیزهایی هست که تو دنیا منتظرته... اسم دیگه اش امتحانه!! میگن خدا هر کی رو بیشتر دوست داره بیشتر امتحان میکنه... دوست دارم صبور باشی در مشکلات و سختی ها و امتحانات دنیا... صبور... حلمای من! دخترم! تو با ارزش ترین چیز تو دنیای منی... دوست دارم زندگیتو خیل...
29 فروردين 1393

فرشته ی من! خواهش میکنم پیشم بمون

سلام نازنینم برکت زندگیم جونم برات بگه روز پنجشنبه 93/1/21 تولد بهار جون دعوت بودیم.. خیلی خوب بود و خوش گذشت و کلی عکسای قشنگ گرفتیم.. فردا صبح که بیدار شدم برم واسه نماز وضو بگیرم... دیدم خونریزی دارم شدید... گریه ام گرفته بود... آخه چرا؟؟؟؟ یعنی بچم افتاده بود؟؟ مگه یه ذره دو ذره است که بیوفته من پنج ماهم تموم بود... مگه بعد سه ماه احتمال سقط ازبین نمیرفت؟؟؟ پس چی شده؟؟ نکنه نی نی تو شکمم مرده؟؟؟ خدایا.... توان بیرون رفتم نداشتم.... به همسری چی میگفتم.... به مامان و بابام چطور بگم؟؟؟ دستام میلرزید و بغض راه گلوم رو بسته بود... نمازمو که خوندم و رفتم خوابیدم. دستم رو گذاشتم رو شکمم و گف...
25 فروردين 1393

جنسیت فرشته کوچولو ی من

با یه سبدعشق و امید سلام می کنم به عزیزم اولین جمله ای که دلم می خواد برات بنویسم اینه که عاشقتم مهربونم... می بوسمت.. حتی اگه این بوسیدن تو ذهنم باشه.. اگه خیالی باشه.. عاشقتم.. عزیز مامان.. الهی من قربونت برم.. که امروز با دیدنت کلی انرژی گرفتم... امروز رفتیم مطب خانوم دکتر. خیلی منتظر شدیم تا نوبتمون بشه... یک و نیم وقت داشتم ولی سه نوبتم شد! گرسنه شده بودم و روی صندلی مطب حسابی خسته و کلافه شدم. بابایی هم با موبایل من بازی میکرد.. من اصلا دل تو دلم نبود...لحظه شماری میکردم تا روی ماهت رو ببینم... قبل از رفتن همش باهات حرف زدم و صلوات فرستادم... گفتم... هر چی باشی قدمت سر چشم منو بابایی... بالاخره رفتم تو اتاق....
17 فروردين 1393

سونو 93.01.16

برای سونو سلامت پنج ماهگی رفتم پیش دکتر ادیب که تعیین جنسیت هم بکنه. اینجا من 20 هفته و 1 روز داشتم مهم ترین قسمت جواب سونوگرافی این بود: single alive active fetus in TRANSVERSE presentation BPD = 4.5cm , 19 week and 4 days FL = 3.4cm, 20 week and 5 days AC = 20 week and 4 days HUMERAL LENGTH MEASURING = 31.7mm, 20 week and 4 days Placenta posterior ESFW = 361 gr EDC = 93.6.4 + - 10 days اینم لینک دانلود فیلم سونوگرافی دخملی و اینم از عکساش: ...
16 فروردين 1393

هفته 21 و سونو سلامت

سلام تنها دلیل زندگی.. خوبی گلم.. چقدر خوشحالم که تو وجودم هستی.. با من یکی هستی.. و دنیا رو به من میدی وقتی لگد میزنی به شکمم.. :) چون با تمام وجود حس میکنم که هستی.. امروز 16 فروردین 93 روز اول بعد از تعطیلات نوروزه و از صبح به عشق دیدنت بعداز نماز نخوابیدم و زودی با بابایی اماده شدیم و سه تایی زدیم بیرون. قبل از اداره.. رفتیم آدرس ویولت ادیب رو با بدبختی و پرسون پرسون پیدا کردیم و بعد از یک ساعت معطلی بالاخره برای ساعت یک و نیم وقت گرفتیم که شما رو ببینیم. قراره سی دی سونو رو هم بده تا هروقت دلمون برات تنگ شد.. نگات کنیم! توی این تعطیلات عید درباره جنسیت شما همه جور صحبتی شد... میگفتن چون طبع همسرم شدید گرمه حت...
16 فروردين 1393