حلما گلی حلما گلی ، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

همه ی دنیــــــــای نفیــــــــس *** حلماگلی***

گزارش عزاداری حلما کوچولو در صبح تاسوعا 94

سلام مهربونم امسال صبح تاسوعا خوابمون برد و به هیچ مراسمی نرسیدیم واسه همین به همراه بابایی رفتیم که فقط دسته های زنجیرزنی تماشا کنیم! اولش فکر کردیم انقدر دیر اومدیم که همه رفتن خونه ولی وقتی رسیدیم به محله قصرالدشت دیدیم وای انگار تازه شروع شده و دقیقا به موقع رسیدیم! بقیه عکس ها در ادامه مطلب...   قافله شترها... زنگ کاروان... اونروز هم شما رو سقا کردم و هم عروسک مورد علاقه ات "محمد" رو! و هردوتون رو بردیم که عکس بگیریم. لباس سبز پارسالت رو هم تن محمد کردم که با هم ست باشین! اونجا شتر و اسب آورده بودن و خیمه ساخته بودن و.... چ خبر بود خلاصه! شما که چشم از شتر ها برنمیداشتی! و کلی...
6 آبان 1394

گزارش عزاداری حلما گلی در دهه محرم 94

در دهه محرم سعی کردیم هر شب بریم کانون رهپویان وصال-سید انجوی که امسال در حسینیه عاشقان ثارالله برگزار میشد و ما امسال بخاطر شما در مهد بهشت بودیم و از برنامه های مهد استفاده میکردیم. اکثر شب ها رو خاله فاطمه هم باهامون بود و یک شب رو هم مامان محبوبه و یک شب هم با عزیزجان بودیم. خداروشکر خیلی خوب بود. البته بیشتر ازت فیلم گرفتم و تعداد عکسا کمه ولی همین ها هم خالی از لطف نیست. اینم از عکس های شما در این شب ها... حلما کوچولو در حال سینه زنی با بقیه بچه ها   البته روز های اول بیشتر دوست داشتی با صندلی ها بازی کنی... قربونت قدم هات عزیزدلم... قبول باشه عزاداریهات گلم ...
1 آبان 1394

حلول ماه محرم تسلیت باد....

سلام به خورشید پرفروغ خونمون ماه محرم دوباره اومد...... ماهی که برای من سالهای سال با خاطرات بیادموندنی در ذهنم به یادگار مونده بود......... ولی... امسال اصلا از اومدن ماه محرم خوشحال نیستم! پارسال اتفاقات خعلی بدی برامون افتاد که یادآوریش هم اشکم رو در میاره......... وقتی یادم میاد با چه ذوق و شور و هیجانی از قبل از محرم برات لباس خریدم و محیای عذاداری بودیم و در اوج شب های پر شور محرم شما مریض شدی  و سه روز از طلایی ترین روز ها رو در بیمارستان بستری بودی  و..... ولش کن! خداروشکر که حالت خوبه و سالمی عزیزکم! حلما جون ! ولی امسال دوست ندارم برم هیئت! میترسم از تکرار اون روزها میترسم... ولی خب از یک چیز خو...
26 مهر 1394